میگم اومدی توی اتاق دیدی نور چراغ مطالعه رو؟ اذیت میکرد؟!چشم رو میزد ؟ میگه حواسم نبود چطور ؟ میگم برو از دختر جونت بپرس ببین شبا اذیت میکنه هی میگه نور چراغ مطالعه اذیت میکنه خاموش کن و فلان و بسار . میگه کتاب دا رو تو خریدی؟ میگم نه خودت از کسی هدیه گرفته بودی اورده بودی خونه .میگه اها . من امروز بعد مدت ها پنجاه صفحه اش رو خوندم برو همون پنجاه صفحه ی اول رو بخون . یه خانواده ی پر جمعیت توی یه خونه ی خیلی خیلی کوچیک دور هم زندگی میکنن و
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت