میگم اومدی توی اتاق دیدی نور چراغ مطالعه رو؟ اذیت میکرد؟!چشم رو میزد ؟ میگه حواسم نبود چطور ؟ میگم برو از دختر جونت بپرس ببین شبا اذیت میکنه هی میگه نور چراغ مطالعه اذیت میکنه خاموش کن و فلان و بسار . میگه کتاب دا رو تو خریدی؟ میگم نه خودت از کسی هدیه گرفته بودی اورده بودی خونه .میگه اها . من امروز بعد مدت ها پنجاه صفحه اش رو خوندم برو همون پنجاه صفحه ی اول رو بخون . یه خانواده ی پر جمعیت توی یه خونه ی خیلی خیلی کوچیک دور هم زندگی میکنن و
+امروز ۳ تا فصل میخونم فردا هم ۳ تا فصل میخونم . پس فردا مرور میکنم تا فردای پس فردا امتحانه خوب بلد باشم. دو ساعت و چهل و پنج دقیقه مونده به شروع امتحان : +خب قطعا من این ۶ تا فصل رو تموم میکنم و مرور هم نمیخواد دیگه الان میخونیم یادمون میمونه !!!!!!!!!!!
درباره این سایت